عزیزمن الان که دارم واست مینویسم در خواب ناز تشریف داری چی بگم از بعضی کارات... امروز عصر باهم رفتیم خونه یکی دوستای دبیرستانی(یه جورایی از دبستان باهم دوست بودیم هنوزم باهم هستیم)اونجا چندتا دوستای دبیرستانیم رو دیدیم راستش از بعد دبیرستان یعنی از سال85 تا حالا ندیدمشون رو دیدم همشون بچه داشتن .. واقعا سال چه زود میگدره شما گل پسر مامان هم همش بهونه میگرفتی و گریه وبغل ...نمیدونم چرا بعضی وقتا اینجور میشی مجبور شدم به آقاجون زنگ زدم زود برگشتیم....آخع عزیزمادر چرا اینجور میشی تو......