سبحانسبحان، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

پسرم آقا سبحان

دیدار دوستان قدیمی

عزیزمن الان که دارم واست مینویسم در خواب ناز تشریف داری چی بگم از بعضی کارات... امروز عصر باهم رفتیم خونه یکی دوستای دبیرستانی(یه جورایی از دبستان باهم دوست بودیم هنوزم باهم هستیم)اونجا چندتا دوستای دبیرستانیم رو دیدیم راستش از بعد دبیرستان یعنی از سال85 تا حالا ندیدمشون رو دیدم همشون بچه داشتن .. واقعا سال چه زود میگدره شما گل پسر مامان هم همش بهونه میگرفتی و گریه وبغل ...نمیدونم چرا بعضی وقتا اینجور میشی مجبور شدم به آقاجون زنگ زدم زود برگشتیم....آخع عزیزمادر چرا اینجور میشی تو......
12 مرداد 1393

آبمیوه خوردن پسری

عزیزم.. ساعت نزدیک 9بیدارکه شدی با عزیزجون بردیمت بهداشت واکسن6ماهگیتو زدن آخی قربونت بشم خیلی دردت گرفت حسابی گریه کردی... خداروشکر وزن و قدت هم خوب بود.. وزن8800گرم قد69سانتی متر چنذروزه بهت آب هویج تازه میدم ولی همش میخای خودت لیوان بگیری و بخوری اینم چندتاعکس ازموقع خوردنت..   ...
11 مرداد 1393

نیم سالگی گل پسرم

عزیزمامان 6ماهگیت با1روز تاخیرمبارک..انشا..همیشه سالم باشی عزیزم...شرمنده این مدت خیلی دیربه دیر میام...سعی میکنم این پندروز که خونه آقاجون هستیم عکسات واست بزارم ..مامانی امروز نوبت واکس6ماهگی داره..ولی شما هنوز در خواب ناز تشریف دارین.. خداکنه مثل سری قبل اذیت نشی عزیزم... بیدار بشی ببرمت بهداشت واکسنتو بزن..آخی قربونت بشم .. از احوالات این مدت چی بگم که حسابی شیطون شدی....که هرچی بگم کمه... دوستدارم مامانی ...
11 مرداد 1393
1